دل بر اين جاده نشاندم تا بيايي از راه
چشم بر راه تو ماندم كه بيايي از راه
كوله باري كه پر از غربت و تنهايي بود
تا دم مرگ كشاندم كه بيايي از راه
همه عمر سكوتم برهمين فكر گذشت
چه بگويم به تو آن دم كه بيايي از راه
عشق تنها غزلي بود كه يادم دادي
نرم و با حوصله خواندم كه بيايي از راه
آخرين قطره اشك است كه ميريزم آه
چشم را نيز چلاندم كه بيايي از راه
سال ها زود گذشتند پس از تو افسوس
آنقدر زنده نماندم كه بيايي از راه